موجبات فسخ نکاح در انحلال نکاح
موسسه حقوقی پاد متشکل از تیم تخصصی کارشناسان حقوقی و وکیل پایه یک دادگستری در محدوده نیاوران آماده ارائه خدمات مشاوره حقوقی به شما عزیزان می باشد.وکلای متعهد موسسه حقوقی پاد در تمامی زمینه های حقوقی و کیفری دعاوی شما را متبحرانه پیگیری خواهند کرد. برای کسب اطلاعات بیشتر با ما تماس بگیرید.
انحلال نکاح
طبق ماده 1120 قانون مدنی : “عقد نکاح به فسخ یا به طلاق یا به بل مدت در عقد انقطاع منحل می شود”. انجلال نکاح ناظر به قطع رابطه زوجیت است. بر موجبات انحلال نکاح باید مرگ یکی از زوجین را نیز افزود. موت فرضی نیز در حکم موت حقیقی بوده و از جهات انحلال نکاح می باشد. همچنین نکاح در اثر لعان و کافر شدن زن مسلمان و اسلام آوردن زن کافر نیز منحل می شود و از موجبات منفسخ شدن نکاح می باشد؛ بنابراین نکاح پس از انعقاد موجب ایجاد رابطه زوجیت بین مرد و زن گشته و وضعیت حقوقی مزبور تا زمان انحلال نکاح به یکی از دلائل مزبور ادامه خواهد داشت.
موجبات فسخ نکاح
موجبات یا موارد امکان فسخ نکاح به ترتیب مقرر در قانون مدنی بوده و به شرح ذیل می باشد:
-عیب
عیب عبارت است از نقصان یا زیادی که در وضعیت طبیعی یافت می شود و موجب عدم رغبت به آن می گردد. عیبی موجب فسخ نکاح است که ادامه زندگی را ممکن نکرده و سبب ضرر برای طرف مقابل باشد. عیوبی که به زوجین حق فسخ نکاح را می دهد، بر دو قسمند : مشترک و مختص.
الف ) عیوب مشترک :
عیوب مشترک، عیوبی است که اگر در هر یک از زوجین یافت شود، طرف دیگر می تواند نکاح را فسخ نماید. این عیوب مانند:
جنون : جنون تنها عیب مشترکی است که در صورت ظهور در هر یک از زن و شوهر، حق فسخ نکاح را به دیگری می دهد. وفق ماده 1121 قانون مدنی : “جنون هر یک از زوجین، به شرط استقرار اعم از اینکه مستمر یا ادواری باشد، برای طرف مقابل موجب حق فسخ است”. جنون ممکن است مستمر یا ادواری (غیر مستمر) و قبل از ازدواج یا پس از آن واقع شده باشد. طبق ماده فوق مطلق جنون موجب حق فسخ نکاح است و بروز آن به هر درجه در هر یک از زوجین سبب فسخ نکاح می گردد. جنون مطلق همان جنون مستمر و غیر ادواری است؛ اما جنون غیر ادواری در برخی مواقع در شخص متعارف عارض گشته و سپس مرتفع می گردد.
- جنون شوهر : چنانچه شوهر دیوانه باشد زن می تواند نکاح خود را فسخ کند، خواه جنون قبل از نکاح موجود و زن بدان جاهل بوده و یا آنکه پس از عقد حادث شده باشد، اعم از اینکه قبل از نزدیکی یا بعد از نزدیکی فی مابین آنها واقع گردد، بر این اساس ماده 1125 همان قانون مقرر می دارد که جنون در مرد هر گاه بعد از عقد هم حادث شود، موجب حق فسخ نکاح برای زن خواهد بود.
- جنون زن : قانون مدنی از نظر رعایت وضعیت اجتماعی و طبیعی زن، تاثیر جنون زن را در ردیف جنون مرد در نکاح قرار نداده است؛ زیرا طبق مواد 1124 و 1125 قانون فوق، جنون زن در صورتی موجب ایجاد حق فسخ برای شوهر می گردد که در حال عقد وجود داشته و مرد نسبت به آن جاهل باشد؛ در این صورت حدوث جنون پس از عقد در زن، موجب حق فسخ نکاح برای شوهر نمی گردد.بدین تریتب، قانون بین موردی که شوهر پس از عقد مجنون شود و موردی که زن پس از عقد مجنون گردد، فرق گذارده و در حالت اول، به زن حق فسخ نکاح را داده و در صورت دوم، چنین حقی را برای شوهر قائل نشده است. با وجود این اگر به وسیله عمل جراحی یا به وسائل درمانی دیگر، این عیب از بین برود، حق فسخ مبنای حقوقی خود را از دست می دهد و به استناد عیب سابق نمی توان نکاح را فسخ کرد
ب) عیوب مختص
این عیوب، بعضی مختص به مرد و برخی مختص به زن بوده که برای طرف دیگر حق فسخ نکاح را ایجاد می کند.
- عیوب مختص مرد : ماده 1122 قانون مدنی مقرر میدارد : عیوب ذیل در مرد موجب فسخ برای زن خواهد بود:
- خصاء
- عنن به شرط آنکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد
- مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازه ای که قادر به عمل زناشویی نباشد.
خصاء
به معنای اختگی و اخته بودن مرد به وسیله کشیدن بیضه های اوست و در صورتی برای زن حق فسخ ایجاد می کند که پس از نکاح حادث شده و زن از آن بی اطلاع باشد و این عیب مانع از ایفاء وظایف زناشویی گردد. همین شرایط در مقطوع بودن آلت تناسلی نیز ضرورت دارد و به چنین فردی ، “مجبوب” می گویند؛
لذا شرایط مزبور در صورتی موجب حق فسخ برای زن می شود که شوهر نتواند با او نزدیکی کند، اگرچه به قدر حشفه باشد، والا هر گاه پس از قطع آلت تناسلی به قدر حشفه باقی مانده باشد که بتواند با زن خود نزدیکی نماید و شوهر ایفاء وظایف زوجیت را نماید ، زن حق فسخ نکاح نخواهد داشت.
عنن
نیز به معنای ناتوانی مرد در ایفای وظایف زناشویی است و به چنین فردی، “عنین ” گویند. عنن همچنانکه در خین عقد موجود بوده و زن نیز جاهل بدان باشد، موجب حق فسخ برای وی می گردد، هرگاه پس از عقد نیز حاصل گردد به تجویز ماده 1125 قانون مدنی موجب ایجاد حق فسخ نکاح برای زن است.
زن پس از اطلاع بر عنن شوهر، چنانکه راضی به ادامه زندگی نباشد، می تواند بلافاصله به حاکم رجوع کرده و درخواست تعیین تکلیف و فسخ نکاح نماید و در صورت تمکین به بیماری همسر خود و تحمل آن حق مزبور از وی ساقط می گردد. با وجود این طبق ماده 1127 همان قانون:”هرگاه شوهر بعد از عقد مبتلا به یکی از امراض مقاربتی گردد، زن حق خواهد داشت که از نزدیکی با او امتناع نماید و امتناع بع علت مزبور، مانع حق نفقه نخواهد بود”.
حکم فوق مبنتی بر قاعده لاضرر بوده که اطاعت و تمکین زن از شوهر را با فرض استحقاق وی به دریافت نفقه در صورت ابتلاء مرد به امراض مقاربتی منتفی می سازد؛ معهذا صدور رای به فسخ نکاح منوط به احراز عنن مرد توسط دادگاه بوده و این موضوع از چهار طریق احراز و ثابت می گردد.
طرق اثبات عنن و ناتوانی جنسی مرد عبارتند از :
اقرار زوج ، شهادت شهود بر اقرار زوج به عنن نزد آنها، سوگند مدعی در صورتی که منکر از سوگند خودداری نموده و یا سوگند را به مدعی رد کند و گواهی ( نظریه) پزشکی قانونی مبنی تصدیق ناتوانی جنسی مرد.
2.عیوب مختص زن : عیوب مختص زن که برای مرد موجد حق فسخ نکاح می گرداند طبق ماده 1123 همان قانون شامل “قرن ، جذام ، برص ، افضاء، زمین گیری و نابینایی از هر دو چشم” است.
قرن
استخوان زائدی است که در جلوی آلت تناسلی(فرج) برخی از زنان روئیده و مانع از نزدیکی شوهر با او می گردد . جذام یا خورده، عبارت از آن نوع بیماری است که اعضاء خشک و گوشت بدن در اثر آن می ریزد.
برص
نوعی بیماری است که در پوست بدن انسان حادث شده و ضمن خارش، سبب غلبه سفیدی بر سیاهی بدن می گردد. افضاء نیز به معنای یکی شدن مجرای بول و غایط یا یکی شدن مجری بول و حیض بوده که بر اصر پارگی به وجود می آید. پارگی مزبور را اگرچه بعد از عد بتوان با عمل جراحی به صورت طبیعی درآورد، حق فسخ ساقط نمی گردد، زیرا حق مزبور در اثر عقد برای شوهر ایجاد می شود و در صورت تردید در بقای آن پس از عمل جراحی، اصل بر بقاء آن است ( قاعده استحصاب).
عیوب فوق در صورتی ایجاد حق فسخ برای شوهر می کند
که در حین عقد در زن موجود بوده و مرد جاهل به آن باشد، والا هرگاه بعد از عقد به جهتی از جهات حادث گردد، اگرچه قبل از نزدیکی باشد، مرد حق فسخ نکاح را ندارد. همچنین طبق قاعده کلی ( ماده 242 ق.م ) خیار عیب وقتی به وجود می آید که عیب مخفی و در خین عقد موجود باشد وعیب وقتی محسوب است که در زمان نکاح، عالم به آن نبوده ، اعم از اینکه این بی اطلاعی ناشی از مخفی بودن واقعی عیب بوده یا اینکه ظاهر بوده، ولی متوجه آن نشده باشد.
بنابراین حق فسخ برای زوجین ( در فرض وجود عیوب فوق) بر مبنای نفی ضرر است، لا چنانچه طرف مقابل با علم به وجود عیب، اقدام به ازدواج نماید، ضروری است که خود بر آن ادام نموده و حقی برای او موجود نخواهد بود. با وجود این جای این سخن باقی است که برخی از عیوب فوق مانند “برص و جزام” اختصاص به زنان ندارد و مردان نیز ممکن است به اینگونه بیماریها دچار گردند.
چنین به نظر می رسد که با توجه به عموم و غلبه قاعده لاضرر، چنانچه اینگونه امراض در زنان موجب فسخ برای مردان باشد بنابر الویت باید عکس آن نیز وجود داشته باشد؛ زیرا فرضا اگر مرد فاد حق فسخ فوق باشد، حق طلاق برای او موجود است؛ ولی اگر زن چنین حقی را نداشته باشد، به هیچ وجه راهی برای رهایی وی از ادامه زندگی مشترک وجود ندارد.
منبع : کتاب حقوق خانواده ( محمدرضا زمانی در مزاری(فرهنگ))
___________________________________________________________